وَقاٰلَ ۩٦٠تَباٰرَكَ ۩٢٦قاٰلَ سَنَنْظُرُ اَصَدَقْتَ اَمْ كُنْتَ مِنَ
و کسانی که امیدی به دیدار ما ندارند (و رستاخیز را انکار میکنند) گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و یا پروردگارمان را با چشم خود نمیبینیم؟!» آنها درباره خود تکبّر ورزیدند و طغیان بزرگی کردند! 21(آنها به آرزوی خود میرسند،) امّا روزی که فرشتگان را میبینند، روز بشارت برای مجرمان نخواهد بود (بلکه روز مجازات و کیفر آنان است)! و میگویند: «ما را امان دهید، ما را معاف دارید!» (امّا سودی ندارد!) 22و ما به سراغ اعمالی که انجام دادهاند میرویم، و همه را همچون ذرّات غبار پراکنده در هوا قرار میدهیم! 23بهشتیان در آن روز قرارگاهشان از همه بهتر، و استراحتگاهشان نیکوتر است! 24و (بخاطر آور) روزی را که آسمان با ابرها شکافته میشود، و فرشتگان نازل میگردند. 25حکومت در آن روز از آن خداوند رحمان است؛ و آن روز، روز سختی برای کافران خواهد بود! 26و (به خاطر آور) روزی را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان میگزد و میگوید: «ای کاش با رسول (خدا) راهی برگزیده بودم! 27ای وای بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم! 28او مرا از یادآوری (حق) گمراه ساخت بعد از آنکه (یاد حق) به سراغ من آمده بود!» و شیطان همیشه خوارکنند* انسان بوده است! 29و پیامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند». 30(آری،) این گونه برای هر پیامبری دشمنی از مجرمان قرار دادیم؛ امّا (برای تو) همین بس که پروردگارت هادی و یاور (تو) باشد! 31و کافران گفتند: «چرا قرآن یکجا بر او نازل نمیشود؟!» این بخاطر آن است که قلب تو را بوسیله آن محکم داریم، و (از این رو) آن را به تدریج بر تو خواندیم. 32آنان هیچ مثلی برای تو نمیآورند مگر اینکه ما حق را برای تو میآوریم، و تفسیری بهتر (و پاسخی دندان شکن که در برابر آن ناتوان شوند)! 33(تو گمراه نیستی،) آنان که بر صورتهایشان بسوی جهنم محشور میشوند، بدترین محل را دارند و گمراهترین افرادند! 34و ما به موسی کتاب (آسمانی) دادیم؛ و برادرش هارون را یاور او قرار دادیم؛ 35و گفتیم: «به سوی این قوم که آیات ما را تکذیب کردند بروید!» (امّا آن مردم به مخالفت برخاستند) و ما به شدّت آنان را درهم کوبیدیم! 36و قوم نوح را هنگامی که رسولان (ما) را تکذیب کردند غرق نمودیم، و آنان را درس عبرتی برای مردم قرار دادیم؛ و برای ستمگران عذاب دردناکی فراهم ساختهایم! 37(همچنین) قوم عاد و ثمود و اصحاب الرّس [= گروهی که درختان صنوبر را میپرستیدند] و اقوام بسیار دیگری را که در این میان بودند، هلاک کردیم! 38و برای هر یک از آنها مثلها زدیم؛ و (چون سودی نداد،) همگی را نابود کردیم! 39آنها [= مشرکان مکّه] از کنار شهری که باران شرّ [= بارانی از سنگهای آسمانی] بر آن باریده بود [= دیار قوم لوط] گذشتند؛ آیا آن را نمیدیدند؟! (آری، میدیدند) ولی به رستاخیز ایمان نداشتند! 40و هنگامی که تو را میبینند، تنها به باد استهزایت میگیرند (و میگویند:) آیا این همان کسی است که خدا او را بعنوان پیامبر برانگیخته است؟! 41اگر ما بر پرستش خدایانمان استقامت نمیکردیم، بیم آن میرفت که ما را گمراه سازد! امّا هنگامی که عذاب الهی را ببینند، بزودی میفهمند چه کسی گمراهتر بوده است! 42آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را معبود خود برگزیده است؟! آیا تو میتوانی او را هدایت کنی (یا به دفاع از او برخیزی)؟! 43آیا گمان میبری بیشتر آنان میشنوند یا میفهمند؟! آنان فقط همچون چهارپایانند، بلکه گمراهترند! 44آیا ندیدی چگونه پروردگارت سایه را گسترده ساخت؟! و اگر میخواست آن را ساکن قرار میداد؛ سپس خورشید را بر وجود آن دلیل قرار دادیم! 45سپس آن را آهسته جمع میکنیم (و نظام سایه و آفتاب را حاکم میسازیم)! 46او کسی است که شب را برای شما لباس قرار داد، و خواب را مایه استراحت، و روز را وسیله حرکت و حیات! 47او کسی است که بادها را بشارتگرانی پیش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبی پاککننده نازل کردیم... 48تا بوسیله آن، سرزمین مردهای را زنده کنیم؛ و آن را به مخلوقاتی که آفریدهایم -چهارپایان و انسانهای بسیار- مینوشانیم. 49ما این آیات را بصورتهای گوناگون برای آنان بیان کردیم تا متذکّر شوند، ولی بیشتر مردم از هر کاری جز انکار و کفر ابا دارند. 50و اگر میخواستیم، در هر شهر و دیاری بیمدهندهای برمیانگیختیم (ولی این کار لزومی نداشت). 51بنابر این از کافران اطاعت مکن، و بوسیله آن [= قرآن] با آنان جهاد بزرگی بنما! 52او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد؛ یکی گوارا و شیرین، و دیگر شور و تلخ؛ و در میان آنها برزخی قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گویی هر یک به دیگری میگوید:) دور باش و نزدیک نیا! 53او کسی است که از آب، انسانی را آفرید؛ سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد)؛ و پروردگار تو همواره توانا بوده است. 54آنان جز خدا چیزهایی را میپرستند که نه به آنان سودی میرساند و نه زیانی؛ و کافران همیشه در برابر پروردگارشان (در طریق کفر) پشتیبان یکدیگرند. 55(ای پیامبر!) ما تو را جز بعنوان بشارت دهنده و انذار کننده نفرستادیم! 56بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) هیچ گونه پاداشی از شما نمیطلبم؛ مگر کسی که بخواهد راهی بسوی پروردگارش برگزیند (این پاداش من است.)» 57و توکّل کن بر آن زندهای که هرگز نمیمیرد؛ و تسبیح و حمد او را بجا آور؛ و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است! 58همان (خدایی) که آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو وجود دارد، در شش روز [= شش دوران] آفرید؛ سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت (و به تدبیر جهان پرداخت، او خداوند) رحمان است؛ از او بخواه که از همه چیز آگاه است! 59و هنگامی که به آنان گفته شود: «برای خداوند رحمان سجده کنید!» میگویند: «رحمان چیست؟! (ما اصلاً رحمان را نمیشناسیم!) آیا برای چیزی سجده کنیم که تو به ما دستور میدهی؟!» (این سخن را میگویند) و بر نفرتشان افزوده میشود! 60جاودان و پربرکت است آن (خدایی) که در آسمان منزلگاههائی برای ستارگان قرار داد؛ و در میان آن، چراغ روشن و ماه تابانی آفرید! 61و او همان کسی است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرار داد برای کسی که بخواهد متذکّر شود یا شکرگزاری کند (و آنچه را در روز کوتاهی کرده در شب انجام دهد و به عکس). 62بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بیتکبّر بر زمین راه میروند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام میگویند (و با بیاعتنایی و بزرگواری میگذرند)؛ 63کسانی که شبانگاه برای پروردگارشان سجده و قیام میکنند؛ 64و کسانی که میگویند: «پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، که عذابش سخت و پر دوام است! 65مسلّماً آن (جهنم)، بد جایگاه و بد محلّ اقامتی است!» 66و کسانی که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف مینمایند و نه سختگیری؛ بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی دارند. 67و کسانی که معبود دیگری را با خداوند نمیخوانند؛ و انسانی را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نمیکشند؛ و زنا نمیکنند؛ و هر کس چنین کند، مجازات سختی خواهد دید! 68عذاب او در قیامت مضاعف میگردد، و همیشه با خواری در آن خواهد ماند! 69مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل میکند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است! 70و کسی که توبه کند و عمل صالح انجام دهد، بسوی خدا بازگشت میکند (و پاداش خود را از او میگیرد.) 71و کسانی که شهادت به باطل نمیدهند (و در مجالس باطل شرکت نمیکنند)؛ و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن میگذرند. 72و کسانی که هرگاه آیات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، کر و کور روی آن نمی افتند. 73و کسانی که میگویند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ما قرارده، و ما را برای پرهیزگاران پیشوا گردان!» 74(آری،) آنها هستند که درجات عالی بهشت در برابر شکیباییشان به آنان پاداش داده میشود؛ و در آن، با تحیّت و سلام روبهرو میشوند. 75در حالی که جاودانه در آن خواهند ماند؛ چه قرارگاه و محلّ اقامت خوبی! 76بگو: «پروردگارم برای شما ارجی قائل نیست اگر دعای شما نباشد؛ شما (آیات خدا و پیامبران را) تکذیب کردید، و (این عمل) دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد!» ظ 77سوره شعراءمکی227به نام خداوند بخشنده بخشایشگر طسم 1این آیات کتاب روشنگر است. 2گویی میخواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست دهی بخاطر اینکه آنها ایمان نمیآورند! 3اگر ما اراده کنیم، از آسمان بر آنان آیهای نازل میکنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد! 4و هیچ ذکر تازهای از سوی خداوند مهربان برای آنها نمیآید مگر اینکه از آن رویگردان میشوند! 5آنان تکذیب کردند؛ امّا بزودی اخبار (کیفر) آنچه را استهزا میکردند به آنان میرسد! 6آیا آنان به زمین نگاه نکردند که چقدر از انواع گیاهان پرارزش در آن رویاندیم؟! 7در این، نشانه روشنی است (بر وجود خدا)؛ ولی بیشترشان هرگز مؤمن نبودهاند! 8و پروردگار تو عزیز و رحیم است! 9(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو... 10قوم فرعون، آیا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمیکنند؟! 11(موسی) عرض کرد: «پروردگارا! از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند، 12و سینهام تنگ شود، و زبانم بقدر کافی گویا نیست؛ (برادرم) هارون را نیز رسالت ده (تا مرا یاری کند)! 13و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهی دارند؛ میترسم مرا بکشند (و این رسالت به پایان نرسد)! 14فرمود: «چنین نیست، (آنان کاری نمیتوانند انجام دهند)! شما هر دو با آیات ما (برای هدایتشان) بروید؛ ما با شما هستیم و (سخنانتان را) میشنویم! 15به سراغ فرعون بروید و بگویید: ما فرستاده پروردگار جهانیان هستیم؛ 16بنی اسرائیل را با ما بفرست!» (آنها به سراغ فرعون آمدند)؛ 17(فرعون) گفت: «آیا ما تو را در کودکی در میان خود پرورش ندادیم، و سالهایی از زندگیت را در میان ما نبودی؟! 18و سرانجام، آن کارت را (که نمیبایست انجام دهی) انجام دادی (و یک نفر از ما را کشتی)، و تو از ناسپاسانی!» 19(موسی) گفت: «من آن کار را انجام دادم در حالی که از بیخبران بودم! 20پس هنگامی که از شما ترسیدم فرار کردم؛ و پروردگارم به من حکمت و دانش بخشید، و مرا از پیامبران قرار داد! 21آیا این منتّی است که تو بر من میگذاری که بنی اسرائیل را برده خود ساختهای؟!» 22فرعون گفت: «پروردگار عالمیان چیست؟!» 23(موسی) گفت: «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، اگر اهل یقین هستید!». 24(فرعون) به اطرافیانش گفت: «آیا نمیشنوید (این مرد چه میگوید)؟!» 25(موسی) گفت: «او پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست!» 26(فرعون) گفت: «پیامبری که بسوی شما فرستاده شده مسلّماً دیوانه است!» 27(موسی) گفت: «او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه میان آن دو است میباشد، اگر شما عقل و اندیشه خود را به کار میگرفتید!» 28(فرعون خشمگین شد و) گفت: «اگر معبودی غیر از من برگزینی، تو را از زندانیان قرار خواهم داد!» 29(موسی) گفت: «حتّی اگر نشانه آشکاری برای تو بیاورم (باز ایمان نمیآوری)؟!» 30گفت: «اگر راست میگویی آن را بیاور!» 31در این هنگام موسی عصای خود را افکند، و ناگهان مار عظیم و آشکاری شد؛ 32و دست خود را (در گریبان فرو برد و) بیرون آورد، و در برابر بینندگان سفید و روشن بود. 33(فرعون) به گروهی که اطراف او بودند گفت: «این ساحر آگاه و ماهری است! 34او میخواهد با سحرش شما را از سرزمینتان بیرون کند! شما چه نظر میدهید؟» 35گفتند: «او و برادرش را مهلت ده؛ و مأموران را برای بسیج به تمام شهرها اعزام کن، 36تا هر ساحر ماهر و دانایی را نزد تو آورند!» 37سرانجام ساحران برای وعدهگاه روز معیّنی جمعآوری شدند. 38و به مردم گفته شد: «آیا شما نیز (در این صحنه) اجتماع میکنید... 39تا اگر ساحران پیروز شوند، از آنان پیروی کنیم؟!» 40هنگامی که ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آیا اگر ما پیروز شویم، پاداش مهمّی خواهیم داشت؟» 41گفت: «(آری،) و در آن صورت شما از مقرّبان خواهید بود!» 42(روز موعود فرا رسید و همگی جمع شدند؛) موسی به ساحران گفت: «آنچه را میخواهید بیفکنید، بیفکنید!» 43آنها طنابها و عصاهای خود را افکندند و گفتند: «به عزّت فرعون، ما قطعاً پیروزیم!» 44سپس موسی عصایش را افکند، ناگهان تمام وسایل دروغین آنها را بلعید! 45فوراً همه ساحران به سجده افتادند. 46گفتند: «ما به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم، 47پروردگار موسی و هارون!» 48(فرعون) گفت: «آیا پیش از اینکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ و استاد شماست که به شما سحر آموخته (و این یک توطئه است)! امّا بزودی خواهید دانست! دستها و پاهای شما را بعکس یکدیگر قطع میکنم، و همه شما را به دار میآویزم!» 49گفتند: «مهّم نیست، (هر کاری از دستت ساخته است بکن)! ما بسوی پروردگارمان بازمیگردیم! 50ما امیدواریم که پروردگارمان خطاهای ما را ببخشد، چرا که ما نخستین ایمانآورندگان بودیم!» 51و به موسی وحی کردیم که شبانه بندگانم را (از مصر) کوچ ده، زیرا شما مورد تعقیب هستید!» 52فرعون (از این ماجرا آگاه شد و) مأموران بسیج نیرو را به شهرها فرستاد، 53(و گفت:) اینها مسلّماً گروهی اندکند؛ 54و اینها ما را به خشم آوردهاند؛ 55و ما همگی آماده پیکاریم!» 56(سرانجام فرعونیان مغلوب شدند،) و ما آنها را از باغها و چشمهها بیرون راندیم، 57و از گنجها و قصرهای مجلّل! 58(آری،) اینچنین کردیم! و بنی اسرائیل را وارث آنها ساختیم! 59آنان به تعقیب بنی اسرائیل پرداختند، و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسیدند. 60هنگامی که دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: «ما در چنگال فرعونیان گرفتار شدیم!» 61(موسی) گفت: «چنین نیست! یقیناً پروردگارم با من است، بزودی مرا هدایت خواهد کرد!» 62و بدنبال آن به موسی وحی کردیم: «عصایت را به دریا بزن!» (عصایش را به دریا زد،) و دریا از هم شکافته شد، و هر بخشی همچون کوه عظیمی بود! 63و در آنجا دیگران [= لشکر فرعون] را نیز (به دریا) نزدیک ساختیم! 64و موسی و تمام کسانی را که با او بودند نجات دادیم! 65سپس دیگران را غرق کردیم! 66در این جریان، نشانه روشنی است ولی بیشترشان ایمان نیاوردند! (چرا که طالب حق نبودند) 67و پروردگارت شکستناپذیر و مهربان است! 68و بر آنان خبر ابراهیم را بخوان، 69هنگامی که به پدر و قومش گفت: «چه چیز را میپرستید؟!» 70گفتند: «بتهایی را میپرستیم، و همه روز ملازم عبادت آنهاییم.» 71گفت: «آیا هنگامی که آنها را میخوانید صدای شما را میشنوند؟! 72یا سود و زیانی به شما میرسانند؟!» 73گفتند: «ما فقط نیاکان خود را یافتیم که چنین میکنند.» 74گفت: «آیا دیدید (این) چیزهایی را که پیوسته پرستش میکردید... 75شما و پدران پیشین شما، 76همه آنها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار عالمیان! 77همان کسی که مرا آفرید، و پیوسته راهنمائیم میکند، 78و کسی که مرا غذا میدهد و سیراب مینماید، 79و هنگامی که بیمار شوم مرا شفا میدهد، 80و کسی که مرا میمیراند و سپس زنده میکند، 81و کسی که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد! 82پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن! 83و برای من در میان امّتهای آینده، زبان صدق (و ذکر خیری) قرار ده! 84و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان! 85و پدرم [= عمویم] را بیامرز، که او از گمراهان بود! 86و در آن روز که مردم برانگیخته میشوند، مرا شرمنده و رسوا مکن! 87در آن روز که مال و فرزندان سودی نمیبخشد، 88مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید!» 89(در آن روز،) بهشت برای پرهیزکاران نزدیک میشود، 90و دوزخ برای گمراهان آشکار میگردد، 91و به آنان گفته میشود: «کجا هستند معبودانی که آنها را پرستش میکردید... 92معبودهایی غیر از خدا؟! آیا آنها شما را یاری میکنند، یا کسی به یاری آنها میآید؟!» 93در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افکنده میشوند؛ 94و همچنین همگی لشکریان ابلیس! 95آنها در آنجا در حالی که به مخاصمه برخاستهاند میگویند: 96«به خدا سوگند که ما در گمراهی آشکاری بودیم، 97چون شما را با پروردگار عالمیان برابر میشمردیم! 98امّا کسی جز مجرمان ما را گمراه نکرد! 99(افسوس که امروز) شفاعتکنندگانی برای ما وجود ندارد، 100و نه دوست گرم و پرمحبّتی! 101ای کاش بار دیگر (به دنیا) بازگردیم و از مؤمنان باشیم!» 102در این ماجرا، نشانه (و عبرتی) است؛ ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند! 103و پروردگار تو عزیز و رحیم است! 104قوم نوح رسولان را تکذیب کردند، 105هنگامی که برادرشان نوح به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمیکنید؟! 106مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم! 107تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! 108من برای این دعوت، هیچ مزدی از شما نمیطلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است! 109پس، تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!» 110 گفتند: «آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالی که افراد پست و بیارزش از تو پیروی کردهاند؟!» 111(نوح) گفت: «من چه میدانم آنها چه کاری داشتهاند! 112حساب آنها تنها با پروردگار من است اگر شما میفهمیدید! 113و من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم کرد. 114من تنها انذارکنندهای آشکارم.» 115گفتند: «ای نوح! اگر (از حرفهایت) دست برنداری، سنگباران خواهی شد!» 116گفت: «پروردگارا! قوم من، مرا تکذیب کردند! 117اکنون میان من و آنها جدایی بیفکن؛ و مرا و مؤمنانی را که با من هستند رهایی بخش!» 118ما، او و کسانی را که با او بودند، در آن کشتی که پر (از انسان و انواع حیوانات) بود، رهایی بخشیدیم! 119سپس بقیه را غرق کردیم! 120در این ماجرا نشانه روشنی است؛ امّا بیشتر آنان مؤمن نبودند. 121و پروردگار تو عزیز و رحیم است. 122قوم عاد (نیز) رسولان (خدا) را تکذیب کردند، 123هنگامی که برادرشان هود گفت: «آیا تقوا پیشه نمیکنید؟! 124مسلماً من برای شما پیامبری امین هستم. 125پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! 126من در برابر این دعوت، هیچ اجر و پاداشی از شما نمیطلبم؛ اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است. 127آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانهای از روی هوا و هوس میسازید؟! 128و قصرها و قلعههای زیبا و محکم بنا میکنید شاید در دنیا جاودانه بمانید؟! 129و هنگامی که کسی را مجازات میکنید همچون جبّاران کیفر میدهید! 130پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! 131و از (نافرمانی) خدایی بپرهیزید که شما را به نعمتهایی که میدانید امداد کرده؛ 132شما را به چهارپایان و نیز پسران (لایق و برومند) امداد فرموده؛ 133همچنین به باغها و چشمهها! 134(اگر کفران کنید،) من بر شما از عذاب روزی بزرگ میترسم!» 135آنها [= قوم عاد] گفتند: «برای ما تفاوت نمیکند، چه ما را انذار کنی یا نکنی؛ (بیهوده خود را خسته مکن)! 136این همان روش (و افسانههای) پیشینیان است! 137و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!» 138آنان هود را تکذیب کردند، ما هم نابودشان کردیم؛ و در این، آیت و نشانهای است (برای آگاهان)؛ ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند! 139و پروردگار تو عزیز و رحیم است! 140قوم ثمود رسولان (خدا) را تکذیب کردند، 141هنگامی که صالح به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمیکنید؟! 142من برای شما پیامبری امین هستم! 143پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! 144من در برابر این دعوت، اجر و پاداشی از شما نمیطلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است! 145آیا شما تصوّر میکنید همیشه در نهایت امنیّت در نعمتهایی که اینجاست میمانید، 146در این باغها و چشمهها، 147در این زراعتها و نخلهایی که میوههایش شیرین و رسیده است؟! 148و از کوهها خانههایی میتراشید، و در آن به عیش و نوش میپردازید! 149پس از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید! 150و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید! 151همانها که در زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند!» 152گفتند: «(ای صالح!) تو از افسون شدگانی (و عقل خود را از دست دادهای!) 153تو فقط بشری همچون مائی؛ اگر راست میگویی آیت و نشانهای بیاور!» 154گفت: «این ناقهای است (که آیت الهی است) برای او سهمی (از آب قریه)، و برای شما سهم روز معینّی است! 155کمترین آزاری به آن نرسانید، که عذاب روزی بزرگ شما را فرا خواهد گرفت!» 156سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده آن را «پی» کردند؛ (و هلاک نمودند) سپس از کرده خود پشیمان شدند! 157و عذاب الهی آنان را فرا گرفت؛ در این، آیت و نشانهای است؛ ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند! 158و پروردگار تو عزیز و رحیم است! 159قوم لوط فرستادگان (خدا) را تکذیب کردند، 160هنگامی که برادرشان لوط به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمیکنید؟! 161من برای شما پیامبری امین هستم! 162پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! 163من در برابر این دعوت، اجری از شما نمیطلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالمیان است! 164آیا در میان جهانیان، شما به سراغ جنس ذکور میروید (و همجنس بازی میکنید، آیا این زشت و ننگین نیست؟!) 165و همسرانی را که پروردگارتان برای شما آفریده است رها میکنید؟! (حقّاً) شما قوم تجاوزگری هستید!» 166گفتند: «ای لوط! اگر (از این سخنان) دست برنداری، به یقین از اخراج شدگان خواهی بود!» 167گفت: «من دشمن سرسخت اعمال شما هستم! 168پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اینها انجام میدهند رهایی بخش!» 169ما او و تمامی خاندانش را نجات دادیم، 170جز پیرزنی که در میان بازماندگان بود! 171سپس دیگران را هلاک کردیم! 172و بارانی (از سنگ) بر آنها فرستادیم؛ چه باران بدی بود باران انذارشدگان! 173در این (ماجرای قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آیتی است؛ امّا بیشترشان مؤمن نبودند. 174و پروردگار تو عزیز و رحیم است! 175اصحاب ایکه [= شهری نزدیک مدین] رسولان (خدا) را تکذیب کردند، 176هنگامی که شعیب به آنها گفت: «آیا تقوا پیشه نمیکنید؟! 177مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم! 178پس تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید! 179من در برابر این دعوت، پاداشی از شما نمیطلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است! 180حق پیمانه را ادا کنید (و کم فروشی نکنید)، و دیگران را به خسارت نیفکنید! 181و با ترازوی صحیح وزن کنید! 182و حق مردم را کم نگذارید، و در زمین تلاش برای فساد نکنید! 183و از (نافرمانی) کسی که شما و اقوام پیشین را آفرید بپرهیزید!» 184آنها گفتند: «تو فقط از افسونشدگانی! 185تو بشری همچون مائی، تنها گمانی که درباره تو داریم این است که از دروغگویانی! 186اگر راست میگویی، سنگهایی از آسمان بر سر ما بباران!» 187(شعیب) گفت: «پروردگار من به اعمالی که شما انجام میدهید داناتر است!» 188سرانجام او را تکذیب کردند، و عذاب روز سایبان (سایبانی از ابر صاعقهخیز) آنها را فراگرفت؛ یقیناً آن عذاب روز بزرگی بود! 189در این ماجرا، آیت و نشانهای است؛ ولی بیشتر آنها مؤمن نبودند. 190و پروردگار تو عزیز و رحیم است! 191مسلّماً این (قرآن) از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است! 192روح الامین آن را نازل کرده است... 193بر قلب (پاک) تو، تا از انذارکنندگان باشی! 194آن را به زبان عربی آشکار (نازل کرد)! 195و توصیف آن در کتابهای پیشینیان نیز آمده است! 196آیا همین نشانه برای آنها کافی نیست که علمای بنی اسرائیل بخوبی از آن آگاهند؟! 197هرگاه ما آن را بر بعضی از عجم [= غیر عرب] ها نازل میکردیم... 198و او آن را بر ایشان میخواند، به آن ایمان نمیآورند! 199(آری،) این گونه (با بیانی رسا) قرآن را در دلهای مجرمان وارد میکنیم! 200(امّا) به آن ایمان نمیآورند تا عذاب دردناک را با چشم خود ببینند! 201ناگهان به سراغشان میآید، در حالی که توجّه ندارند! 202و (در آن هنگام) میگویند: «آیا به ما مهلتی داده خواهد شد؟!» 203آیا برای عذاب ما عجله میکنند؟! 204به ما خبر ده، اگر (باز هم) سالیانی آنها را از این زندگی بهرهمند سازیم... 205سپس عذابی که به آنها وعده داده شده به سراغشان بیاید... 206این تمتع و بهرهگیری از دنیا برای آنها سودی نخواهد داشت! 207ما هیچ شهر و دیاری را هلاک نکردیم مگر اینکه انذارکنندگانی (از پیامبران الهی) داشتند. 208تا متذکّر شوند؛ و ما هرگز ستمکار نبودیم! (که بدون اتمام حجّت مجازات کنیم) 209شیاطین و جنیّان (هرگز) این آیات را نازل نکردند! 210و برای آنها سزاوار نیست؛ و قدرت ندارند! 211آنها از استراق سمع (و شنیدن اخبار آسمانها) برکنارند! 212(ای پیامبر!) هیچ معبودی را با خداوند مخوان، که از معذّبین خواهی بود! 213و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن! 214و بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی میکنند بگستر! 215اگر تو را نافرمانی کنند بگو: «من از آنچه شما انجام میدهید بیزارم!» 216و بر خداوند عزیز و رحیم توکّل کن! 217همان کسی که تو را به هنگامی که (برای عبادت) برمیخیزی میبیند؛ 218و (نیز) حرکت تو را در میان سجدهکنندگان! 219اوست خدای شنوا و دانا. 220آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟! 221آنها بر هر دروغگوی گنهکار نازل میگردند؛ 222آنچه را میشنوند (به دیگران) القا میکنند؛ و بیشترشان دروغگو هستند! 223(پیامبر اسلام شاعر نیست؛) شاعران کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروی میکنند. 224آیا نمیبینی آنها در هر وادی سرگردانند؟ 225و سخنانی میگویند که (به آنها) عمل نمیکنند؟! 226مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام میدهند و خدا را بسیار یاد می کنند، و به هنگامی که مورد ستم واقع میشوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمیخیزند (و از شعر در این راه کمک میگیرند)؛ آنها که ستم کردند به زودی میدانند که بازگشتشان به کجاست! 227سوره نملمکی93به نام خداوند بخشنده بخشایشگر طس - این آیات قرآن و کتاب مبین است، 1وسیله هدایت و بشارت برای مؤمنان است؛ 2همان کسانی که نماز را برپا میدارند، و زکات را ادا میکنند، و آنان به آخرت یقین دارند. 3کسانی که به آخرت ایمان ندارند، اعمال (بد) شان را برای آنان زینت میدهیم بطوری که سرگردان میشوند. 4آنان کسانی هستند که عذاب بد (و دردناک) برای آنهاست؛ و آنها در آخرت، زیانکارترین مردمند! 5به یقین این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القا میشود. 6(به خاطر بیاور) هنگامی را که موسی به خانواده خود گفت: «من آتشی از دور دیدم؛ (همین جا توقف کنید؛) بزودی خبری از آن برای شما میآورم، یا شعله آتشی تا گرم شوید.» 7هنگامی که نزد آتش آمد، ندایی برخاست که: «مبارک باد آن کس که در آتش است و کسی که در اطراف آن است [= فرشتگان و موسی] و منزّه است خداوندی که پروردگار جهانیان است! 8ای موسی! من خداوند عزیز و حکیمم! 9و عصایت را بیفکن! -هنگامی که (موسی) به آن نگاه کرد، دید (با سرعت) همچون ماری به هر سو میدود (ترسید و) به عقب برگشت، و حتی پشت سر خود را نگاه نکرد- ای موسی! نترس، که رسولان در نزد من نمیترسند! 10مگر کسی که ستم کند؛ سپس بدی را به نیکی تبدیل نماید، که (توبه او را میپذیرم، و) من غفور و رحیمم! 11و دستت را در گریبانت داخل کن؛ هنگامی که خارج میشود، سفید و درخشنده است بی آنکه عیبی در آن باشد؛ این در زمره معجزات نهگانهای است که تو با آنها بسوی فرعون و قومش فرستاده میشوی؛ آنان قومی فاسق و طغیانگرند!» 12و هنگامی که آیات روشنیبخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: «این سحری است آشکار!» 13و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود! 14و ما به داوود و سلیمان، دانشی عظیم دادیم؛ و آنان گفتند: «ستایش از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید.» 15و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکاری است.» 16لشکریان سلیمان، از جنّ و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند؛ آنقدر زیاد بودند که باید توقّف میکردند تا به هم ملحق شوند! 17(آنها حرکت کردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند؛ مورچهای گفت: «به لانههای خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالی که نمیفهمند!» 18سلیمان از سخن او تبسّمی کرد و خندید و گفت: «پروردگارا! شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای به من الهام کن، و توفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن!» 19(سلیمان) در جستجوی آن پرنده [= هدهد] برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمیبینم، یا اینکه او از غایبان است؟! 20قطعاً او را کیفر شدیدی خواهم داد، یا او را ذبح میکنم، یا باید دلیل روشنی (برای غیبتش) برای من بیاورد! 21چندان درنگ نکرد (که هدهد آمد و) گفت: «من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی؛ من از سرزمین «سبا» یک خبر قطعی برای تو آوردهام! 22من زنی را دیدم که بر آنان حکومت میکند، و همه چیز در اختیار دارد، و (به خصوص) تخت عظیمی دارد! 23او و قومش را دیدم که برای غیر خدا -خورشید- سجده میکنند؛ و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه بازداشته؛ و از این رو هدایت نمیشوند!» 24چرا برای خداوندی سجده نمیکنند که آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است خارج (و آشکار) میسازد، و آنچه را پنهان میدارید یا آشکار میکنید میداند؟! 25خداوندی که معبودی جز او نیست، و پروردگار عرش عظیم است! 26(سلیمان) گفت: «ما تحقیق میکنیم ببینیم راست گفتی یا از دروغگویان هستی؟ 27این نامه مرا ببر و بر آنان بیفکن؛ سپس برگرد (و در گوشهای توقّف کن) ببین آنها چه عکس العملی نشان میدهند! 28(ملکه سبا) گفت: «ای اشراف! نامه پرارزشی به سوی من افکنده شده! 29این نامه از سلیمان است، و چنین میباشد: به نام خداوند بخشنده مهربان 30توصیه من این است که نسبت به من برتریجویی نکنید، و بسوی من آیید در حالی که تسلیم حقّ هستید!» 31(سپس) گفت: «ای اشراف (و ای بزرگان)! نظر خود را در این امر مهمّ به من بازگو کنید، که من هیچ کار مهمّی را بدون حضور (و مشورت) شما انجام ندادهام! 32گفتند: «ما دارای نیروی کافی و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی تصمیم نهایی با توست؛ ببین چه دستور میدهی!» 33گفت: پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند آن را به فساد و تباهی میکشند، و عزیزان آنجا را ذلیل میکنند؛ (آری) کار آنان همینگونه است! 34و من (اکنون جنگ را صلاح نمیبینم،) هدیه گرانبهایی برای آنان میفرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر میآورند (و از این طریق آنها را بیازمایم)!» 35هنگامی که (فرستاده ملکه سبا) نزد سلیمان آمد، گفت: «میخواهید مرا با مال کمک کنید (و فریب دهید)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است؛ بلکه شما هستید که به هدیههایتان خوشحال میشوید! 36بسوی آنان بازگرد (و اعلام کن) با لشکریانی به سراغ آنان میآییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند؛ و آنان را از آن (سرزمین آباد) با ذلّت و خواری بیرون میرانیم!» 37(سلیمان) گفت: «ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او را برای من میآورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟» 38عفریتی از جنّ گفت: «من آن را نزد تو میآورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی و من نسبت به این امر، توانا و امینم!» 39(امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر میکند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنیّ و کریم است!» 40(سلیمان) گفت: «تخت او را برایش ناشناس سازید؛ ببینم آیا متوجّه میشود یا از کسانی است که هدایت نخواهند شد؟! 41هنگامی که آمد، به او گفته شد: «آیا تخت تو این گونه است؟» گفت: گویا خود آن است! و ما پیش از این هم آگاه بودیم و اسلام آورده بودیم!» 42و او را از آنچه غیر از خدا میپرستید بازداشت، که او [= ملکه سبا] از قوم کافران بود. 43به او گفته شد: «داخل حیاط (قصر) شو!» هنگامی که نظر به آن افکند، پنداشت نهر آبی است و ساق پاهای خود را برهنه کرد (تا از آب بگذرد؛ امّا سلیمان) گفت: «(این آب نیست،) بلکه قصری است از بلور صاف!» (ملکه سبا) گفت: «پروردگارا! من به خود ستم کردم؛ و (اینک) با سلیمان برای خداوندی که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم!» 44ما به سوی «ثمود»، برادرشان «صالح» را فرستادیم که: خدای یگانه را بپرستید! امّا آنان به دو گروه تقسیم شدند که به مخاصمه پرداختند. 45(صالح) گفت: «ای قوم من! چرا برای بدی قبل از نیکی عجله میکنید (و عذاب الهی را میطلبید نه رحمت او را)؟! چرا از خداوند تقاضای آمرزش نمیکنید تا شاید مشمول رحمت (او) شوید؟!» 46آنها گفتند: «ما تو را و کسانی که با تو هستند به فال بد گرفتیم!» (صالح) گفت: «فال (نیک و) بد شما نزد خداست (و همه مقدّرات به قدرت او تعیین میگردد)؛ بلکه شما گروهی هستید فریبخورده! 47و در آن شهر، نه گروهک بودند که در زمین فساد میکردند و اصلاح نمیکردند. 48آنها گفتند: «بیایید قسم یاد کنید به خدا که بر او [= صالح] و خانواده اش شبیخون می زنیم (و آنها را به قتل میرسانیم؛) سپس به ولیّ دم او میگوییم: ما هرگز از هلاکت خانواده او خبر نداشتیم و در این گفتار خود صادق هستیم!» 49آنها نقشه مهمّی کشیدند، و ما هم نقشه مهمّی؛ در حالی که آنها درک نمیکردند! 50بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد، که ما آنها و قومشان همگی را نابود کردیم؛ 51این خانههای آنهاست که بخاطر ظلم و ستمشان خالی مانده؛ و در این نشانه روشنی است برای کسانی که آگاهند! 52و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند نجات دادیم! 53و لوط را (به یاد آور) هنگامی که به قومش گفت: «آیا شما به سراغ کار بسیار زشتی میروید در حالی که (نتایج شوم آن را) میبینید؟! 54آیا شما بجای زنان، از روی شهوت به سراغ مردان میروید؟! شما قومی نادانید!» 55
سوره
جزء
حزب