قاٰلَ اَلَمْ اَقُلْ لَكَ اِنَّكَ لَنْ تَسْتَطٖیعَ مَعِیَ صَبْرًا٧٥قاٰلَ اِنْ سَاَلْتُكَ عَنْ شَیْءٍ بَعْدَهاٰ فَلاٰ تُصاٰحِبْنٖیۖ قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنّٖی عُذْرًا٧٦فَ۩٥٨فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ اَضاٰعُ
(باز آن مرد عالم) گفت: «آیا به تو نگفتم که تو هرگز نمیتوانی با من صبر کنی؟!» 75(موسی) گفت: «بعد از این اگر درباره چیزی از تو سؤال کردم، دیگر با من همراهی نکن؛ (زیرا) از سوی من معذور خواهی بود!» 76باز به راه خود ادامه دادند تا به مردم قریهای رسیدند؛ از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند؛ ولی آنان از مهمان کردنشان خودداری نمودند؛ (با این حال) در آن جا دیواری یافتند که میخواست فروریزد؛ و (آن مرد عالم) آن را برپا داشت. (موسی) گفت: «(لااقل) میخواستی در مقابل این کار مزدی بگیری!» 77او گفت: «اینک زمان جدایی من و تو فرا رسیده؛ اما بزودی راز آنچه را که نتوانستی در برابر آن صبر کنی، به تو خبر میدهم. 78اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار میکردند؛ و من خواستم آن را معیوب کنم؛ (چرا که) پشت سرشان پادشاهی (ستمگر) بود که هر کشتی (سالمی) را بزور میگرفت! 79و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند؛ و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد! 80از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاکتر و با محبتتر به آن دو بدهد! 81و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود؛ و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت؛ و پدرشان مرد صالحی بود؛ و پروردگار تو میخواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند؛ این رحمتی از پروردگارت بود؛ و من آن (کارها) را خودسرانه انجام ندادم؛ این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبایی به خرج دهی!» 82و از تو درباره «ذو القرنین» میپرسند؛ بگو: «بزودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد.» 83ما به او در روی زمین، قدرت و حکومت دادیم؛ و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم. 84او از این اسباب، (پیروی و استفاده) کرد... 85تا به غروبگاه آفتاب رسید؛ (در آن جا) احساس کرد (و در نظرش مجسّم شد) که خورشید در چشمه تیره و گلآلودی فرو میرود؛ و در آن جا قومی را یافت؛ گفتیم: «ای ذو القرنین! آیا میخواهی (آنان) را مجازات کنی، و یا روش نیکویی در مورد آنها انتخاب نمایی؟» 86گفت: «اما کسی را که ستم کرده است، مجازات خواهیم کرد؛ سپس به سوی پروردگارش بازمیگردد، و خدا او را مجازات شدیدی خواهد کرد! 87و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشی نیکوتر خواهد داشت؛ و ما دستور آسانی به او خواهیم داد.» 88سپس (بار دیگر) از اسبابی (که در اختیار داشت) بهره گرفت... 89تا به خاستگاه خورشید رسید؛ (در آن جا) دید خورشید بر جمعیّتی طلوع میکند که در برابر (تابش) آفتاب، پوششی برای آنها قرار نداده بودیم (و هیچ گونه سایبانی نداشتند). 90(آری) اینچنین بود (کار ذو القرنین)! و ما بخوبی از امکاناتی که نزد او بود آگاه بودیم! 91(باز) از اسباب مهمّی (که در اختیار داشت) استفاده کرد... 92(و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید؛ و در کنار آن دو (کوه) قومی را یافت که هیچ سخنی را نمیفهمیدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود)! 93(آن گروه به او) گفتند: «ای ذو القرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد میکنند؛ آیا ممکن است ما هزینهای برای تو قرار دهیم، که میان ما و آنها سدّی ایجاد کنی؟!» 94(ذو القرنین) گفت: «آنچه پروردگارم در اختیار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد میکنید)! مرا با نیرویی یاری دهید، تا میان شما و آنها سدّ محکمی قرار دهم! 95قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید (و آنها را روی هم بچینید)!» تا وقتی که کاملاً میان دو کوه را پوشانید، گفت: «(در اطراف آن آتش بیفروزید، و) در آن بدمید!» (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، و گفت: «(اکنون) مس مذاب برایم بیاورید تا بر روی آن بریزم!» 96(سرانجام چنان سدّ نیرومندی ساخت) که آنها [= طایفه یأجوج و مأجوج] قادر نبودند از آن بالا روند؛ و نمیتوانستند نقبی در آن ایجاد کنند. 97(آنگاه) گفت: «این از رحمت پروردگار من است! امّا هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم میکوبد؛ و وعده پروردگارم حق است!» 98و در آن روز (که جهان پایان میگیرد)، ما آنان را چنان رها میکنیم که درهم موج میزنند؛ و در صور [= شیپور] دمیده میشود؛ و ما همه را جمع میکنیم! 99در آن روز، جهنم را بر کافران عرضه میداریم! 100همانها که پردهای چشمانشان را از یاد من پوشانده بود، و قدرت شنوایی نداشتند! 101آیا کافران پنداشتند میتوانند بندگانم را به جای من اولیای خود انتخاب کنند؟! ما جهنم را برای پذیرایی کافران آماده کردهایم! 102بگو: «آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانی هستند؟ 103آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده؛ با این حال، میپندارند کار نیک انجام میدهند!» 104آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کافر شدند؛ به همین جهت، اعمالشان حبط و نابود شد! از این رو روز قیامت، میزانی برای آنها برپا نخواهیم کرد! 105(آری،) این گونه است! کیفرشان دوزخ است، بخاطر آنکه کافر شدند، و آیات من و پیامبرانم را به سخریه گرفتند! 106امّا کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، باغهای بهشت برین محل پذیرایی آنان خواهد بود. 107آنها جاودانه در آن خواهند ماند؛ و هرگز تقاضای نقل مکان از آن جا نمیکنند! 108بگو: «اگر دریاها برای (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکّب شود، دریاها پایان میگیرد. پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد؛ هر چند همانند آن (دریاها) را کمک آن قرار دهیم!» 109بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما؛ (امتیازم این است که) به من وحی میشود که تنها معبودتان معبود یگانه است؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند! 110سوره مريممکی98به نام خداوند بخشنده بخشایشگرکهیعص 1(این) یادی است از رحمت پروردگار تو نسبت به بندهاش زکریا... 2در آن هنگام که پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) پنهان خواند... 3گفت: «پروردگارا! استخوانم سست شده؛ و شعله پیری تمام سرم را فراگرفته؛ و من هرگز در دعای تو، از اجابت محروم نبودهام! 4و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسداری از آیین تو را نگاه ندارند)! و (از طرفی) همسرم نازا و عقیم است؛ تو از نزد خود جانشینی به من ببخش... 5که وارث من و دودمان یعقوب باشد؛ و او را مورد رضایتت قرار ده!» 6ای زکریا! ما تو را به فرزندی بشارت میدهیم که نامش «یحیی» است؛ و پیش از این، همنامی برای او قرار ندادهایم! 7گفت: «پروردگارا! چگونه برای من فرزندی خواهد بود؟! در حالی که همسرم نازا و عقیم است، و من نیز از شدّت پیری افتاده شدهام!» 8فرمود: «پروردگارت این گونه گفته (و اراده کرده)! این بر من آسان است؛ و قبلاً تو را آفریدم در حالی که چیزی نبودی!» 9عرض کرد: «پروردگارا! نشانهای برای من قرار ده!» فرمود: «نشانه تو این است که سه شبانه روز قدرت تکلّم (با مردم) نخواهی داشت؛ در حالی که زبانت سالم است!» 10او از محراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد؛ و با اشاره به آنها گفت: «(بشکرانه این موهبت،) صبح و شام خدا را تسبیح گویید!» 11ای یحیی! کتاب (خدا) را با قوّت بگیر! و ما فرمان نبوّت (و عقل کافی) در کودکی به او دادیم! 12و رحمت و محبتّی از ناحیه خود به او بخشیدیم، و پاکی (دل و جان)! و او پرهیزگار بود! 13او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود؛ و جبّار (و متکّبر) و عصیانگر نبود! 14سلام بر او، آن روز که تولّد یافت، و آن روز که میمیرد، و آن روز که زنده برانگیخته میشود! 15و در این کتاب (آسمانی)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانوادهاش جدا شد، و در ناحیه شرقی (بیت المقدس) قرار گرفت؛ 16و میان خود و آنان حجابی افکند (تا خلوتگاهش از هر نظر برای عبادت آماده باشد). در این هنگام، ما روح خود را بسوی او فرستادیم؛ و او در شکل انسانی بیعیب و نقص، بر مریم ظاهر شد! 17او (سخت ترسید و) گفت: «من از شرّ تو، به خدای رحمان پناه میبرم اگر پرهیزگاری! 18گفت: «من فرستاده پروردگار توام؛ (آمدهام) تا پسر پاکیزهای به تو ببخشم!» 19گفت: «چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد؟! در حالی که تاکنون انسانی با من تماس نداشته، و زن آلودهای هم نبودهام!» 20گفت: «مطلب همین است! پروردگارت فرموده: این کار بر من آسان است! (ما او را میآفرینیم، تا قدرت خویش را آشکار سازیم؛) و او را برای مردم نشانهای قرار دهیم؛ و رحمتی باشد از سوی ما! و این امری است پایان یافته (و جای گفتگو ندارد)!» 21 سرانجام (مریم) به او باردار شد؛ و او را به نقطه دور دستی برد (و خلوت گزید) 22درد زایمان او را به کنار تنه درخت خرمایی کشاند؛ (آنقدر ناراحت شد که) گفت: «ای کاش پیش از این مرده بودم، و بکلّی فراموش میشدم!» 23ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد که: «غمگین مباش! پروردگارت زیر پای تو چشمه آبی (گوارا) قرار داده است! 24و این تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازهای بر تو فرو میریزد! 25(از این غذای لذیذ) بخور؛ و (از آن آب گوارا) بنوش؛ و چشمت را (به این مولود جدید) روشن دار! و هرگاه کسی از انسانها را دیدی، (با اشاره) بگو: من برای خداوند رحمان روزهای نذر کردهام؛ بنابراین امروز با هیچ انسانی هیچ سخن نمیگویم! (و بدان که این نوزاد، خودش از تو دفاع خواهد کرد!)» 26(مریم) در حالی که او را در آغوش گرفته بود، نزد قومش آورد؛ گفتند: «ای مریم! کار بسیار عجیب و بدی انجام دادی! 27ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود، و نه مادرت زن بد کارهای!!» 28(مریم) به او اشاره کرد؛ گفتند: «چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟!» 29(ناگهان عیسی زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدایم؛ او کتاب (آسمانی) به من داده؛ و مرا پیامبر قرار داده است! 30و مرا -هر جا که باشم- وجودی پربرکت قرار داده؛ و تا زمانی که زندهام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است! 31و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده؛ و جبّار و شقی قرار نداده است! 32و سلام (خدا) بر من، در آن روز که متولّد شدم، و در آن روز که میمیرم، و آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد!» 33این است عیسی پسر مریم؛ گفتار حقّی که در آن تردید میکنند! 34هرگز برای خدا شایسته نبود که فرزندی اختیار کند! منزّه است او! هرگاه چیزی را فرمان دهد، میگوید: «موجود باش!» همان دم موجود میشود! 35و خداوند، پروردگار من و شماست! او را پرستش کنید؛ این است راه راست! 36ولی (بعد از او) گروههایی از میان پیروانش اختلاف کردند؛ وای به حال کافران از مشاهده روز بزرگ (رستاخیز)! 37در آن روز که نزد ما میآیند، چه گوشهای شنوا و چه چشمهای بینایی پیدا میکنند! ولی این ستمگران امروز در گمراهی آشکارند! 38آنان را از روز حسرت [= روز رستاخیز که برای همه مایه تأسف است] بترسان، در آن هنگام که همه چیز پایان مییابد! و آنها در غفلتند و ایمان نمیآورند! 39ما، زمین و تمام کسانی را که بر آن هستند، به ارث میبریم؛ و همگی بسوی ما بازگردانده میشوند! 40در این کتاب، ابراهیم را یاد کن، که او بسیار راستگو، و پیامبر (خدا) بود! 41هنگامی که به پدرش گفت: «ای پدر! چرا چیزی را میپرستی که نه میشنود، و نه میبیند، و نه هیچ مشکلی را از تو حلّ میکند؟! 42ای پدر! دانشی برای من آمده که برای تو نیامده است؛ بنابر این از من پیروی کن، تا تو را به راه راست هدایت کنم! 43ای پدر! شیطان را پرستش مکن، که شیطان نسبت به خداوند رحمان، عصیانگر بود! 44ای پدر! من از این میترسم که از سوی خداوند رحمان عذابی به تو رسد، در نتیجه از دوستان شیطان باشی!» 45گفت: «ای ابراهیم! آیا تو از معبودهای من روی گردانی؟! اگر (از این کار) دست برنداری، تو را سنگسار میکنم! و برای مدّتی طولانی از من دور شو!» 46(ابراهیم) گفت: «سلام بر تو! من بزودی از پروردگارم برایت تقاضای عفو میکنم؛ چرا که او همواره نسبت به من مهربان بوده است! 47و از شما، و آنچه غیر خدا میخوانید، کنارهگیری میکنم؛ و پروردگارم را میخوانم؛ و امیدوارم در خواندن پروردگارم بیپاسخ نمانم!» 48هنگامی که از آنان و آنچه غیر خدا میپرستیدند کنارهگیری کرد، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم؛ و هر یک را پیامبری (بزرگ) قرار دادیم! 49و از رحمت خود به آنان عطا کردیم؛ و برای آنها نام نیک و مقام برجستهای (در میان همه امّتها) قرار دادیم! 50و در این کتاب (آسمانی) از موسی یاد کن، که او مخلص بود، و رسول و پیامبری والا مقام! 51ما او را از طرف راست (کوه) طور فراخواندیم؛ و نجواکنان او را (به خود) نزدیک ساختیم؛ 52و ما از رحمت خود، برادرش هارون را -که پیامبر بود- به او بخشیدیم. 53و در این کتاب (آسمانی) از اسماعیل (نیز) یاد کن، که او در وعدههایش صادق، و رسول و پیامبری (بزرگ) بود! 54او همواره خانوادهاش را به نماز و زکات فرمان میداد؛ و همواره مورد رضایت پروردگارش بود. 55و در این کتاب، از ادریس (نیز) یاد کن، او بسیار راستگو و پیامبر (بزرگی) بود. 56و ما او را به مقام والایی رساندیم. 57آنها پیامبرانی بودند که خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود، از فرزندان آدم، و از کسانی که با نوح بر کشتی سوار کردیم، و از دودمان ابراهیم و یعقوب، و از کسانی که هدایت کردیم و برگزیدیم. آنها کسانی بودند که وقتی آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده میشد به خاک میافتادند، در حالی که سجده میکردند و گریان بودند. 58امّا پس از آنان، فرزندان ناشایستهای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروی نمودند؛ و بزودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید! 59مگر آنان که توبه کنند، و ایمان بیاورند، و کار شایسته انجام دهند؛ چنین کسانی داخل بهشت میشوند، و کمترین ستمی به آنان نخواهد شد. 60وارد باغهایی جاودانی میشوند که خداوند رحمان بندگانش را به آن وعده داده است؛ هر چند آن را ندیدهاند؛ مسلماً وعده خدا تحقق یافتنی است! 61در آن جا هرگز گفتار لغو و بیهودهای نمیشنوند؛ و جز سلام در آن جا سخنی نیست؛ و هر صبح و شام، روزی آنان در بهشت مقرّر است. 62این همان بهشتی است که به بندگان پرهیزگار خود، به ارث میدهیم. 63(پس از تأخیر وحی، جبرئیل به پیامبر عرض کرد:) ما جز بفرمان پروردگار تو، نازل نمیشویم؛ آنچه پیش روی ما، و پشت سر ما، و آنچه میان این دو میباشد، همه از آن اوست؛ و پروردگارت هرگز فراموشکار نبوده (و نیست)! 64همان پروردگار آسمانها و زمین، و آنچه میان آن دو قرار دارد! او را پرستش کن؛ و در راه عبادتش شکیبا باش! آیا مثل و مانندی برای او مییابی؟! 65انسان میگوید: «آیا پس از مردن، زنده (از قبر) بیرون خواهم آمد؟!» 66آیا انسان به خاطر نمیآورد که ما پیش از این او را آفریدیم در حالی که چیزی نبود؟! 67سوگند به پروردگارت که همه آنها را همراه با شیاطین در قیامت جمع میکنیم؛ سپس همه را -در حالی که به زانو درآمدهاند- گرداگرد جهنم حاضر میسازیم. 68سپس از هر گروه و جمعیّتی، کسانی را که در برابر خداوند رحمان از همه سرکش تر بودهاند، جدا میکنیم. 69بعد از آن، ما بخوبی از کسانی که برای سوختن در آتش سزاوارترند، آگاهتریم! 70و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم میشوید؛ این امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت! 71سپس آنها را که تقوا پیشه کردند از آن رهایی میبخشیم؛ و ظالمان را -در حالی که (از ضعف و ذلّت) به زانو درآمدهاند- در آن رها میسازیم. 72و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده میشود، کافران به مؤمنان میگویند: «کدام یک از دو گروه [= ما و شما] جایگاهش بهتر، و جلسات انس و مشورتش زیباتر، و بخشش او بیشتر است؟!» 73چه بسیار اقوامی را پیش از آنان نابود کردیم که هم مال و ثروتشان از آنها بهتر بود، و هم ظاهرشان آراستهتر! 74بگو: «کسی که در گمراهی است، باید خداوند به او مهلت دهد تا زمانی که وعده الهی را با چشم خود ببینند: یا عذاب (این دنیا)، یا (عذاب) قیامت! (آن روز) خواهند دانست چه کسی جایش بدتر، و لشکرش ناتوانتر است!» 75(امّا) کسانی که در راه هدایت گام نهادند، خداوند بر هدایتشان میافزاید؛ و آثار شایستهای که (از انسان) باقی میماند، ثوابش در پیشگاه پروردگارت بهتر، و عاقبتش خوبتر است! 76آیا دیدی کسی را که به آیات ما کافر شد، و گفت: «اموال و فرزندان فراوانی به من داده خواهد شد»؟! 77آیا او از غیب آگاه گشته، یا نزد خدا عهد و پیمانی گرفته است؟! 78هرگز چنین نیست! ما بزودی آنچه را میگوید مینویسیم و عذاب را بر او مستمرّ خواهیم داشت! 79آنچه را او میگوید (از اموال و فرزندان)، از او به ارث میبریم، و به صورت تنها نزد ما خواهد آمد! 80و آنان غیر از خدا، معبودانی را برای خود برگزیدند تا مایه عزّتشان باشد! (چه پندار خامی!) 81هرگز چنین نیست! به زودی (معبودها) منکر عبادت آنان خواهند شد؛ (بلکه) بر ضدّشان قیام میکنند! 82آیا ندیدی که ما شیاطین را بسوی کافران فرستادیم تا آنان را شدیداً تحریک کنند؟! 83پس درباره آنان شتاب مکن؛ ما آنها (و اعمالشان) را به دقت شماره میکنیم! 84در آن روز که پرهیزگاران را دسته جمعی بسوی خداوند رحمان (و پاداشهای او) محشور میکنیم... 85و مجرمان را (همچون شتران تشنهکامی که به سوی آبگاه میروند) به جهنّم میرانیم... 86آنان هرگز مالک شفاعت نیستند؛ مگر کسی که نزد خداوند رحمان، عهد و پیمانی دارد. 87و گفتند: «خداوند رحمان فرزندی برای خود برگزیده است». 88راستی مطلب زشت و زنندهای گفتید! 89نزدیک است به خاطر این سخن آسمانها از هم متلاشی گردد، و زمین شکافته شود، و کوهها بشدّت فرو ریزد... 90از این رو که برای خداوند رحمان فرزندی قائل شدند! 91در حالی که هرگز برای خداوند رحمان سزاوار نیست که فرزندی برگزیند! 92تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، بنده اویند! 93خداوند همه آنها را احصا کرده، و به دقّت شمرده است! 94و همگی روز رستاخیز، تک و تنها نزد او حاضر میشوند! 95مسلّماً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند رحمان محبّتی برای آنان در دلها قرار میدهد! 96و ما فقط آن [= قرآن] را بر زبان تو آسان ساختیم تا پرهیزگاران را بوسیله آن بشارت دهی، و دشمنان سرسخت را با آنان انذار کنی. 97چه بسیار اقوام (بیایمان و گنهکاری) را که پیش از آنان هلاک کردیم؛ آیا احدی از آنها را احساس میکنی؟! یا کمترین صدایی از آنان میشنوی؟! 98سوره طهمکی135به نام خداوند بخشنده بخشایشگر طه 1ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی! 2آن را فقط برای یادآوری کسانی که (از خدا) میترسند نازل ساختیم. 3(این قرآن) از سوی کسی نازل شده که زمین و آسمانهای بلند را آفریده است. 4همان بخشندهای که بر عرش مسلّط است. 5از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمین، و آنچه میان آن دو، و آنچه در زیر خاک (پنهان) است! 6اگر سخن آشکارا بگویی (یا مخفی کنی)، او اسرار -و حتی پنهانتر از آن- را نیز میداند! 7او خداوندی است که معبودی جز او نیست؛ و نامهای نیکوتر از آن اوست! 8و آیا خبر موسی به تو رسیده است؟ 9هنگامی که (از دور) آتشی مشاهده کرد، و به خانواده خود گفت: «(اندکی) درنگ کنید که من آتشی دیدم! شاید شعلهای از آن برای شما بیاورم؛ یا بوسیله این آتش راه را پیدا کنم!» 10هنگامی که نزد آتش آمد، ندا داده شد که: «ای موسی! 11من پروردگار توام! کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدّس «طوی» هستی! 12و من تو را (برای مقام رسالت) برگزیدم؛ اکنون به آنچه بر تو وحی میشود، گوش فراده! 13من «اللّه» هستم؛ معبودی جز من نیست! مرا بپرست، و نماز را برای یاد من بپادار! 14بطور قطع رستاخیز خواهد آمد! میخواهم آن را پنهان کنم، تا هر کس در برابر سعی و کوشش خود، جزا داده شود! 15پس مبادا کسی که به آن ایمان ندارد و از هوسهای خویش پیروی میکند، تو را از آن بازدارد؛ که هلاک خواهی شد! 16و آن چیست در دست راست تو، ای موسی؟! 17گفت: «این عصای من است؛ بر آن تکیه میکنم، برگ درختان را با آن برای گوسفندانم فرومیریزم؛ و مرا با آن کارها و نیازهای دیگری است. 18گفت: «ای موسی! آن را بیفکن.» 19پس موسی آن (عصا) را افکند، که ناگهان اژدهایی شد که به هر سو میشتافت. 20گفت: «آن را بگیر و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمیگردانیم. 21و دستت را به گریبانت ببر، تا سفید و بیعیب بیرون آید؛ این نشانه دیگری (از سوی خداوند) است. 22تا از نشانههای بزرگ خویش به تو نشان دهیم. 23اینک به سوی فرعون برو، که او طغیان کرده است.» 24(موسی) گفت: «پروردگارا! سینهام را گشاده کن؛ 25و کارم را برایم آسان گردان! 26و گره از زبانم بگشای؛ 27تا سخنان مرا بفهمند! 28و وزیری از خاندانم برای من قرار ده... 29برادرم هارون را! 30با او پشتم را محکم کن؛ 31و او را در کارم شریک ساز؛ 32تا تو را بسیار تسبیح گوییم؛ 33و تو را بسیار یاد کنیم؛ 34چرا که تو همیشه از حال ما آگاه بودهای!» 35فرمود: «ای موسی! آنچه را خواستی به تو داده شد! 36و ما بار دیگر تو را مشمول نعمت خود ساختیم... 37آن زمان که به مادرت آنچه لازم بود الهام کردیم... 38که: «او را در صندوقی بیفکن، و آن صندوق را به دریا بینداز، تا دریا آن را به ساحل افکند؛ و دشمن من و دشمن او، آن را برگیرد!» و من محبّتی از خودم بر تو افکندم، تا در برابر دیدگان [= علم] من، ساخته شوی (و پرورش یابی)! 39در آن هنگام که خواهرت (در نزدیکی کاخ فرعون) راه میرفت و میگفت: «آیا کسی را به شما نشان دهم که این نوزاد را کفالت میکند (و دایه خوبی برای او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگرداندیم، تا چشمش به تو روشن شود؛ و غمگین نگردد! و تو یکی (از فرعونیان) را کشتی؛ اما ما تو را از اندوه نجات دادیم! و بارها تو را آزمودیم! پس از آن، سالیانی در میان مردم «مدین» توقف نمودی؛ سپس در زمان مقدّر (برای فرمان رسالت) به این جا آمدی، ای موسی! 40و من تو را برای خودم ساختم (و پرورش دادم)! 41(اکنون) تو و برادرت با آیات من بروید، و در یاد من کوتاهی نکنید! 42بسوی فرعون بروید؛ که طغیان کرده است! 43اما بنرمی با او سخن بگویید؛ شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد! 44(موسی و هارون) گفتند: «پروردگارا! از این میترسیم که بر ما پیشی گیرد (و قبل از بیان حق، ما را آزار دهد)؛ یا طغیان کند (و نپذیرد)!» 45فرمود: «نترسید! من با شما هستم؛ (همه چیز را) میشنوم و میبینم! 46به سراغ او بروید و بگویید: «ما فرستادگان پروردگار توئیم! بنی اسرائیل را با ما بفرست؛ و آنان را شکنجه و آزار مکن! ما نشانه روشنی از سوی پروردگارت برای تو آوردهایم! و درود بر آن کس باد که از هدایت پیروی میکند! 47به ما وحی شده که عذاب بر کسی است که (آیات الهی را) تکذیب کند و سرپیچی نماید!» 48(فرعون) گفت: «پروردگار شما کیست، ای موسی؟!» 49گفت: «پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده؛ سپس هدایت کرده است!» 50گفت: «پس تکلیف نسلهای گذشته (که به اینها ایمان نداشتند) چه خواهد شد؟!» 51گفت: «آگاهی مربوط به آنها، نزد پروردگارم در کتابی ثبت است؛ پروردگارم هرگز گمراه نمیشود، و فراموش نمیکند (و آنچه شایسته آنهاست به ایشان میدهد)! 52همان خداوندی که زمین را برای شما محل آسایش قرار داد؛ و راههایی در آن ایجاد کرد؛ و از آسمان، آبی فرستاد!» که با آن، انواع گوناگون گیاهان را (از خاک تیره) برآوردیم. 53هم خودتان بخورید؛ و هم چهارپایانتان را در آن به چرا برید! مسلّماً در اینها نشانههای روشنی برای خردمندان است! 54ما شما را از آن [= زمین] آفریدیم؛ و در آن بازمیگردانیم؛ و بار دیگر (در قیامت) شما را از آن بیرون میآوریم! 55ما همه آیات خود را به او نشان دادیم؛ اما او تکذیب کرد و سرباز زد! 56گفت: «ای موسی! آیا آمدهای که با سحر خود، ما را از سرزمینمان بیرون کنی؟! 57قطعاً ما هم سحری همانند آن برای تو خواهیم آورد! هم اکنون (تاریخش را تعیین کن، و) موعدی میان ما و خودت قرار ده که نه ما و نه تو، از آن تخلّف نکنیم؛ آن هم در مکانی که نسبت به همه یکسان باشد!» 58گفت: «میعاد ما و شما روز زینت [= روز عید] است؛ به شرط اینکه همه مردم، هنگامی که روز، بالا میآید، جمع شوند!» 59فرعون آن مجلس را ترک گفت؛ و تمام مکر و فریب خود را جمع کرد؛ و سپس همه را (در روز موعود) آورد. 60موسی به آنان گفت: «وای بر شما! دروغ بر خدا نبندید، که شما را با عذابی نابود میسازد! و هر کس که (بر خدا) دروغ ببندد، نومید (و شکست خورده) میشود!» 61آنها در میان خود، در مورد ادامه راهشان به نزاع برخاستند؛ و مخفیانه و درگوشی با هم سخن گفتند. 62گفتند: «این دو (نفر) مسلّماً ساحرند! میخواهند با سحرشان شما را از سرزمینتان بیرون کنند و راه و رسم نمونه شما را از بین ببرند! 63اکنون که چنین است، تمام نیرو و نقشه خود را جمع کنید، و در یک صف (به میدان مبارزه) بیایید؛ امروز رستگاری از آن کسی است که برتری خود را اثبات کند! 64(ساحران) گفتند: «ای موسی! آیا تو اول (عصای خود را) میافکنی، یا ما کسانی باشیم که اول بیفکنیم؟!» 65گفت: «شما اول بیفکنید!» در این هنگام طنابها و عصاهای آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر میرسید که حرکت میکند! 66موسی ترس خفیفی در دل احساس کرد (مبادا مردم گمراه شوند)! 67گفتیم: «نترس! تو مسلّماً (پیروز و) برتری! 68و آنچه را در دست راست داری بیفکن، تمام آنچه را ساختهاند میبلعد! آنچه ساختهاند تنها مکر ساحر است؛ و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد!» 69(موسی عصای خود را افکند، و آنچه را که آنها ساخته بودند بلعید.) ساحران همگی به سجده افتادند و گفتند: «ما به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم!» 70(فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به یقین دستها و پاهایتان را بطور مخالف قطع میکنم؛ و شما را از تنههای نخل به دار میآویزم؛ و خواهید دانست مجازات کدام یک از ما دردناکتر و پایدارتر است!» 71گفتند: «سوگند به آن کسی که ما را آفریده، هرگز تو را بر دلایل روشنی که برای ما آمده، مقدّم نخواهیم داشت! هر حکمی میخواهی بکن؛ تو تنها در این زندگی دنیا میتوانی حکم کنی! 72ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحمیل کردی ببخشاید؛ و خدا بهتر و پایدارتر است!» 73هر کس در محضر پروردگارش خطاکار حاضر شود، آتش دوزخ برای اوست؛ در آن جا، نه میمیرد و نه زندگی میکند! 74و هر کس با ایمان نزد او آید، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنین کسانی درجات عالی دارند... 75باغهای جاویدان بهشت، که نهرها از زیر درختانش جاری است، در حالی که همیشه در آن خواهند بود؛ این است پاداش کسی که خود را پاک نماید! 76ما به موسی وحی فرستادیم که: «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر؛ و برای آنها راهی خشک در دریا بگشا؛ که نه از تعقیب (فرعونیان) خواهی ترسید، و نه از غرق شدن در دریا!» 77(به این ترتیب) فرعون با لشکریانش آنها را دنبال کردند؛ و دریا آنان را (در میان امواج خروشان خود) بطور کامل پوشانید! 78فرعون قوم خود را گمراه ساخت؛ و هرگز هدایت نکرد! 79ای بنی اسرائیل! ما شما را از چنگال دشمنتان نجات دادیم؛ و در طرف راست کوه طور، با شما وعده گذاردیم؛ و «منّ» و «سلوی» بر شما نازل کردیم! 80بخورید از روزیهای پاکیزهای که به شما دادهایم؛ و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوب میکند! 81و من هر که را توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، میآمرزم! 82 ای موسی! چه چیز سبب شد که از قومت پیشی گیری، و (برای آمدن به کوه طور) عجله کنی؟! 83عرض کرد: «پروردگارا! آنان در پی منند؛ و من به سوی تو شتاب کردم، تا از من خشنود شوی!» 84فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزمودیم و سامری آنها را گمراه ساخت!» 85موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت و گفت: «ای قوم من! مگر پروردگارتان وعده نیکویی به شما نداد؟! آیا مدّت جدایی من از شما به طول انجامید، یا میخواستید غضب پروردگارتان بر شما نازل شود که با وعده من مخالفت کردید؟!» 86گفتند: «ما به میل و اراده خود از وعده تو تخلّف نکردیم؛ بلکه مقداری از زیورهای قوم را که با خود داشتیم افکندیم!» و سامری اینچنین القا کرد... 87و برای آنان مجسّمه گوسالهای که صدایی همچون صدای گوساله (واقعی) داشت پدید آورد؛ و (به یکدیگر) گفتند: «این خدای شما، و خدای موسی است!» و او فراموش کرد (پیمانی را که با خدا بسته بود)! 88آیا نمیبینند که (این گوساله) هیچ پاسخی به آنان نمیدهد، و مالک هیچ گونه سود و زیانی برای آنها نیست؟! 89و پیش از آن، هارون به آنها گفته بود: «ای قوم من! شما به این وسیله مورد آزمایش قرار گرفتهاید! پروردگار شما خداوند رحمان است! پس، از من پیروی کنید، و فرمانم را اطاعت نمایید!» 90ولی آنها گفتند: «ما همچنان گرد آن میگردیم (و به پرستش گوساله ادامه میدهیم) تا موسی به سوی ما بازگردد!» 91(موسی) گفت: «ای هارون! چرا هنگامی که دیدی آنها گمراه شدند... 92از من پیروی نکردی؟! آیا فرمان مرا عصیان نمودی؟!» 93(هارون) گفت: «ای فرزند مادرم! [= ای برادر!] ریش و سر مرا مگیر! من ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی، و سفارش مرا به کار نبستی!» 94(موسی رو به سامری کرد و) گفت: «تو چرا این کار را کردی، ای سامری؟!» 95گفت: «من چیزی دیدم که آنها ندیدند؛ من قسمتی از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آن را افکندم، و اینچنین (هوای) نفس من این کار را در نظرم جلوه داد!» 96(موسی) گفت: «برو، که بهره تو در زندگی دنیا این است که (هر کس با تو نزدیک شود) بگوئی «با من تماس نگیر!» و تو میعادی (از عذاب خدا) داری، که هرگز تخلّف نخواهد شد! (اکنون) بنگر به این معبودت که پیوسته آن را پرستش میکردی! و ببین ما آن را نخست میسوزانیم؛ سپس ذرّات آن را به دریا میپاشیم! 97معبود شما تنها خداوندی است که جز او معبودی نیست؛ و علم او همه چیز را فرا گرفته است!» 98این گونه بخشی از اخبار پیشین را برای تو بازگو میکنیم؛ و ما از نزد خود، ذکر (و قرآنی) به تو دادیم! 99هر کس از آن روی گردان شود، روز قیامت بار سنگینی (از گناه و مسؤولیّت) بر دوش خواهد داشت! 100در حالی که جاودانه در آن خواهند ماند؛ و بد باری است برای آنها در روز قیامت! 101همان روزی که در «صور» دمیده میشود؛ و مجرمان را با بدنهای کبود، در آن روز جمع میکنیم! 102آنها آهسته با هم گفتگو میکنند؛ (بعضی میگویند:) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقّف کردید! (و نمیدانند چقدر طولانی بوده است!) 103ما به آنچه آنها میگویند آگاهتریم، هنگامی که نیکوروشترین آنها میگوید: «شما تنها یک روز درنگ کردید!» 104و از تو درباره کوهها سؤال میکنند؛ بگو: «پروردگارم آنها را (متلاشی کرده) برباد میدهد! 105سپس زمین را صاف و هموار و بیآب و گیاه رها میسازد... 106به گونهای که در آن، هیچ پستی و بلندی نمیبینی!» 107در آن روز، همه از دعوت کننده الهی پیروی نموده، و قدرت بر مخالفت او نخواهند داشت (و همگی از قبرها برمیخیزند)؛ و همه صداها در برابر (عظمت) خداوند رحمان، خاضع میشود؛ و جز صدای آهسته چیزی نمیشنوی! 108در آن روز، شفاعت هیچ کس سودی نمیبخشد، جز کسی که خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او راضی است. 109آنچه را پیش رو دارند، و آنچه را (در دنیا) پشت سرگذاشتهاند میداند؛ ولی آنها به (علم) او احاطه ندارند! 110و (در آن روز) همه چهرهها در برابر خداوند حیّ قیوم، خاضع میشود؛ و مأیوس (و زیانکار) است آن که بار ستمی بر دوش دارد! 111(امّا) آن کس که کارهای شایسته انجام دهد، در حالی که مؤمن باشد، نه از ظلمی میترسد، و نه از نقصان حقش. 112و این گونه آن را قرآنی عربی [= فصیح و گویا] نازل کردیم، و انواع وعیدها (و انذارها) را در آن بازگو نمودیم، شاید تقوا پیشه کنند؛ یا برای آنان تذکّری پدید آورد! 113پس بلندمرتبه است خداوندی که سلطان حقّ است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود؛ و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن!» 114پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم؛ امّا او فراموش کرد؛ و عزم استواری برای او نیافتیم! 115و به یاد آور هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید!» همگی سجده کردند؛ جز ابلیس که سرباز زد (و سجده نکرد)! 116پس گفتیم: «ای آدم! این (ابلیس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بیرون کند؛ که به زحمت و رنج خواهی افتاد! 117(امّا تو در بهشت راحت هستی! و مزیّتش) برای تو این است که در آن گرسنه و برهنه نخواهی شد؛ 118و در آن تشنه نمیشوی، و حرارت آفتاب آزارت نمیدهد!» 119ولی شیطان او را وسوسه کرد و گفت: «ای آدم! آیا میخواهی تو را به درخت زندگی جاوید، و ملکی بیزوال راهنمایی کنم؟!» 120سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتیشان فرو ریخت،) و عورتشان آشکار گشت و برای پوشاندن خود، از برگهای (درختان) بهشتی جامه دوختند! (آری) آدم پروردگارش را نافرمانی کرد، و از پاداش او محروم شد! 121سپس پروردگارش او را برگزید، و توبهاش را پذیرفت، و هدایتش نمود. 122(خداوند) فرمود: «هر دو از آن (بهشت) فرود آیید، در حالی که دشمن یکدیگر خواهید بود! ولی هرگاه هدایت من به سراغ شما آید، هر کس از هدایت من پیروی کند، نه گمراه میشود، و نه در رنج خواهد بود! 123و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور میکنیم!» 124میگوید: «پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردی؟! من که بینا بودم!» 125میفرماید: «آن گونه که آیات من برای تو آمد، و تو آنها را فراموش کردی؛ امروز نیز تو فراموش خواهی شد!» 126و این گونه جزا میدهیم کسی را که اسراف کند، و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد! و عذاب آخرت، شدیدتر و پایدارتر است! 127آیا برای هدایت آنان کافی نیست که بسیاری از نسلهای پیشین را (که طغیان و فساد کردند) هلاک نمودیم، و اینها در مسکنهای (ویران شده) آنان راه میروند! مسلّماً در این امر، نشانههای روشنی برای خردمندان است. 128و اگر سنّت و تقدیر پروردگارت و ملاحظه زمان مقرّر نبود، عذاب الهی بزودی دامان آنان را میگرفت! 129پس در برابر آنچه میگویند، صبر کن! و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن؛ تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و همچنین (برخی) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبیح گوی؛ باشد که (از الطاف الهی) خشنود شوی! 130و هرگز چشمان خود را به نعمتهای مادّی، که به گروههایی از آنان دادهایم، میفکن! اینها شکوفههای زندگی دنیاست؛ تا آنان را در آن بیازماییم؛ و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است! 131خانواده خود را به نماز فرمان ده؛ و بر انجام آن شکیبا باش! از تو روزی نمیخواهیم؛ (بلکه) ما به تو روزی میدهیم؛ و عاقبت نیک برای تقواست! 132گفتند: «چرا (پیامبر) معجزه و نشانهای از سوی پروردگارش برای ما نمیآورد؟! (بگو:) آیا خبرهای روشنی که در کتابهای (آسمانی) نخستین بوده، برای آنها نیامد؟! 133اگر ما آنان را پیش از آن (که قرآن نازل شود) با عذابی هلاک میکردیم، (در قیامت) میگفتند: «پروردگارا! چرا پیامبری برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم، پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم!» 134بگو: «همه (ما و شما) در انتظاریم! (ما در انتظار وعده پیروزی، و شما در انتظار شکست ما!) حال که چنین است، انتظار بکشید! امّا بزودی میدانید چه کسی از اصحاب صراط مستقیم، و چه کسی هدایت یافته است! 135
سوره
جزء
حزب