سُورَةُ ۩٢٦قاٰلَ سَنَنْظُرُ اَصَدَقْتَ اَمْ كُنْتَ مِنَ
سوره نملمکی93به نام خداوند بخشنده بخشایشگر طس - این آیات قرآن و کتاب مبین است، ﴾1﴿وسیله هدایت و بشارت برای مؤمنان است؛ ﴾2﴿همان کسانی که نماز را برپا میدارند، و زکات را ادا میکنند، و آنان به آخرت یقین دارند. ﴾3﴿کسانی که به آخرت ایمان ندارند، اعمال (بد) شان را برای آنان زینت میدهیم بطوری که سرگردان میشوند. ﴾4﴿آنان کسانی هستند که عذاب بد (و دردناک) برای آنهاست؛ و آنها در آخرت، زیانکارترین مردمند! ﴾5﴿به یقین این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القا میشود. ﴾6﴿(به خاطر بیاور) هنگامی را که موسی به خانواده خود گفت: «من آتشی از دور دیدم؛ (همین جا توقف کنید؛) بزودی خبری از آن برای شما میآورم، یا شعله آتشی تا گرم شوید.» ﴾7﴿هنگامی که نزد آتش آمد، ندایی برخاست که: «مبارک باد آن کس که در آتش است و کسی که در اطراف آن است [= فرشتگان و موسی] و منزّه است خداوندی که پروردگار جهانیان است! ﴾8﴿ای موسی! من خداوند عزیز و حکیمم! ﴾9﴿و عصایت را بیفکن! -هنگامی که (موسی) به آن نگاه کرد، دید (با سرعت) همچون ماری به هر سو میدود (ترسید و) به عقب برگشت، و حتی پشت سر خود را نگاه نکرد- ای موسی! نترس، که رسولان در نزد من نمیترسند! ﴾10﴿مگر کسی که ستم کند؛ سپس بدی را به نیکی تبدیل نماید، که (توبه او را میپذیرم، و) من غفور و رحیمم! ﴾11﴿و دستت را در گریبانت داخل کن؛ هنگامی که خارج میشود، سفید و درخشنده است بی آنکه عیبی در آن باشد؛ این در زمره معجزات نهگانهای است که تو با آنها بسوی فرعون و قومش فرستاده میشوی؛ آنان قومی فاسق و طغیانگرند!» ﴾12﴿و هنگامی که آیات روشنیبخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: «این سحری است آشکار!» ﴾13﴿و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود! ﴾14﴿و ما به داوود و سلیمان، دانشی عظیم دادیم؛ و آنان گفتند: «ستایش از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید.» ﴾15﴿و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکاری است.» ﴾16﴿لشکریان سلیمان، از جنّ و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند؛ آنقدر زیاد بودند که باید توقّف میکردند تا به هم ملحق شوند! ﴾17﴿(آنها حرکت کردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند؛ مورچهای گفت: «به لانههای خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالی که نمیفهمند!» ﴾18﴿سلیمان از سخن او تبسّمی کرد و خندید و گفت: «پروردگارا! شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای به من الهام کن، و توفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن!» ﴾19﴿(سلیمان) در جستجوی آن پرنده [= هدهد] برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمیبینم، یا اینکه او از غایبان است؟! ﴾20﴿قطعاً او را کیفر شدیدی خواهم داد، یا او را ذبح میکنم، یا باید دلیل روشنی (برای غیبتش) برای من بیاورد! ﴾21﴿چندان درنگ نکرد (که هدهد آمد و) گفت: «من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی؛ من از سرزمین «سبا» یک خبر قطعی برای تو آوردهام! ﴾22﴿من زنی را دیدم که بر آنان حکومت میکند، و همه چیز در اختیار دارد، و (به خصوص) تخت عظیمی دارد! ﴾23﴿او و قومش را دیدم که برای غیر خدا -خورشید- سجده میکنند؛ و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه بازداشته؛ و از این رو هدایت نمیشوند!» ﴾24﴿چرا برای خداوندی سجده نمیکنند که آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است خارج (و آشکار) میسازد، و آنچه را پنهان میدارید یا آشکار میکنید میداند؟! ﴾25﴿خداوندی که معبودی جز او نیست، و پروردگار عرش عظیم است! ﴾26﴿(سلیمان) گفت: «ما تحقیق میکنیم ببینیم راست گفتی یا از دروغگویان هستی؟ ﴾27﴿این نامه مرا ببر و بر آنان بیفکن؛ سپس برگرد (و در گوشهای توقّف کن) ببین آنها چه عکس العملی نشان میدهند! ﴾28﴿(ملکه سبا) گفت: «ای اشراف! نامه پرارزشی به سوی من افکنده شده! ﴾29﴿این نامه از سلیمان است، و چنین میباشد: به نام خداوند بخشنده مهربان ﴾30﴿توصیه من این است که نسبت به من برتریجویی نکنید، و بسوی من آیید در حالی که تسلیم حقّ هستید!» ﴾31﴿(سپس) گفت: «ای اشراف (و ای بزرگان)! نظر خود را در این امر مهمّ به من بازگو کنید، که من هیچ کار مهمّی را بدون حضور (و مشورت) شما انجام ندادهام! ﴾32﴿گفتند: «ما دارای نیروی کافی و قدرت جنگی فراوان هستیم، ولی تصمیم نهایی با توست؛ ببین چه دستور میدهی!» ﴾33﴿گفت: پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند آن را به فساد و تباهی میکشند، و عزیزان آنجا را ذلیل میکنند؛ (آری) کار آنان همینگونه است! ﴾34﴿و من (اکنون جنگ را صلاح نمیبینم،) هدیه گرانبهایی برای آنان میفرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر میآورند (و از این طریق آنها را بیازمایم)!» ﴾35﴿هنگامی که (فرستاده ملکه سبا) نزد سلیمان آمد، گفت: «میخواهید مرا با مال کمک کنید (و فریب دهید)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است؛ بلکه شما هستید که به هدیههایتان خوشحال میشوید! ﴾36﴿بسوی آنان بازگرد (و اعلام کن) با لشکریانی به سراغ آنان میآییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند؛ و آنان را از آن (سرزمین آباد) با ذلّت و خواری بیرون میرانیم!» ﴾37﴿(سلیمان) گفت: «ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او را برای من میآورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟» ﴾38﴿عفریتی از جنّ گفت: «من آن را نزد تو میآورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی و من نسبت به این امر، توانا و امینم!» ﴾39﴿(امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا میآورم یا کفران میکنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر میکند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنیّ و کریم است!» ﴾40﴿(سلیمان) گفت: «تخت او را برایش ناشناس سازید؛ ببینم آیا متوجّه میشود یا از کسانی است که هدایت نخواهند شد؟! ﴾41﴿هنگامی که آمد، به او گفته شد: «آیا تخت تو این گونه است؟» گفت: گویا خود آن است! و ما پیش از این هم آگاه بودیم و اسلام آورده بودیم!» ﴾42﴿و او را از آنچه غیر از خدا میپرستید بازداشت، که او [= ملکه سبا] از قوم کافران بود. ﴾43﴿به او گفته شد: «داخل حیاط (قصر) شو!» هنگامی که نظر به آن افکند، پنداشت نهر آبی است و ساق پاهای خود را برهنه کرد (تا از آب بگذرد؛ امّا سلیمان) گفت: «(این آب نیست،) بلکه قصری است از بلور صاف!» (ملکه سبا) گفت: «پروردگارا! من به خود ستم کردم؛ و (اینک) با سلیمان برای خداوندی که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم!» ﴾44﴿ما به سوی «ثمود»، برادرشان «صالح» را فرستادیم که: خدای یگانه را بپرستید! امّا آنان به دو گروه تقسیم شدند که به مخاصمه پرداختند. ﴾45﴿(صالح) گفت: «ای قوم من! چرا برای بدی قبل از نیکی عجله میکنید (و عذاب الهی را میطلبید نه رحمت او را)؟! چرا از خداوند تقاضای آمرزش نمیکنید تا شاید مشمول رحمت (او) شوید؟!» ﴾46﴿آنها گفتند: «ما تو را و کسانی که با تو هستند به فال بد گرفتیم!» (صالح) گفت: «فال (نیک و) بد شما نزد خداست (و همه مقدّرات به قدرت او تعیین میگردد)؛ بلکه شما گروهی هستید فریبخورده! ﴾47﴿و در آن شهر، نه گروهک بودند که در زمین فساد میکردند و اصلاح نمیکردند. ﴾48﴿آنها گفتند: «بیایید قسم یاد کنید به خدا که بر او [= صالح] و خانواده اش شبیخون می زنیم (و آنها را به قتل میرسانیم؛) سپس به ولیّ دم او میگوییم: ما هرگز از هلاکت خانواده او خبر نداشتیم و در این گفتار خود صادق هستیم!» ﴾49﴿آنها نقشه مهمّی کشیدند، و ما هم نقشه مهمّی؛ در حالی که آنها درک نمیکردند! ﴾50﴿بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد، که ما آنها و قومشان همگی را نابود کردیم؛ ﴾51﴿این خانههای آنهاست که بخاطر ظلم و ستمشان خالی مانده؛ و در این نشانه روشنی است برای کسانی که آگاهند! ﴾52﴿و کسانی را که ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند نجات دادیم! ﴾53﴿و لوط را (به یاد آور) هنگامی که به قومش گفت: «آیا شما به سراغ کار بسیار زشتی میروید در حالی که (نتایج شوم آن را) میبینید؟! ﴾54﴿آیا شما بجای زنان، از روی شهوت به سراغ مردان میروید؟! شما قومی نادانید!» ﴾55﴿
توضیحات مختصر، درباره قرآن کریمی که در این سایت موجود است.